خطاب به دیوانی که از زیبایی و انسانیت هراسانند

نمی توانم زیبا نباشم
عشوه ای نباشم در تجلی جاودان !
چنان زیبایم من
که انسان زیباست
چنان زیبایم من
که گذرگاهم را بهاری نا به خویش آذین می کند .
در جهان پیرامنم
هرگز خون عریانی جان نیست
و کبک را هراسناکی سرب از خرام باز نمی دارد.
چنان زیبایم من
که الله اکبر وصفی است نا گزیر که از من می کنی
زهری بی پاد زهرم در جلوه ی تو .
جهان اگر زیباست
مجیز حضور مرا می گوید
ابلها مردا
عدوی تونیستم من
انکار تو ام.
"احمد شاملو"

0 comments: