shine on you crazy diamond

تقدیم به رفقایمان که رنجشان از وضعیت موجود، سینه هایشان را آکنده از خشم ساخته بودبدرخش ای الماس خوش تراش (1)
یادت می آید وقتی بچه بودی، مثل خورشید می درخشیدی؟
بدرخش ای الماس خوش تراش
اکنون در چشم های تو نگاهی است چون دو حفره در آسمان
بدرخش ای الماس خوش تراش
با وزش نسیم فولاد
تو میان دنیای کودکی و دنیای ستاره های شهیر گیر افتاده ای
بیا تو ای آماج خنده های دور دست، بیا ای بیگانه، ای افسانه
ای شهید! و بدرخش!
تو زود به رازها دست یافتی و برای ماه گریستی
بدرخش ای الماس خوش تراش
شب سایه ها تهدیدت می کنند، و در روشنایی بی حفاظی
بدرخش ای الماس خوش تراش
تو خوش آمد مردم را با ایرادهای بی موقع ات خراب کردی
سوار بر نسیم فولاد
بیا ای شور افکن، ای بیننده ی رویا در بیداری
بیا ای نقاش، ای نی زن، ای زندانی و بدرخش!

بدرخش ای الماس خوش تراش (2)
هیچ کس نمی داند کجایی، چقدر نزدیکی یا چقدر دور
بدرخش ای الماس خوش تراش
چون لایه های دیگری بر هم توده شود، من هم به تو می پیوندم
بدرخش ای الماس خوش تراش
و ما در سایه پیروزی های دیروز می آساییم
و با نسیم فولاد، کشتی به پیش می رانیم
بیا ای پسر، ای برنده و بازنده
بیا ای معدنچی حقیقت و فریب، و بدرخش!
پینک فلوید

0 comments: